آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

لوکیشن : خونه حاج بابا. طاها برادر زاده جانِ جانانمان داره مشق می نویسه، بعد برای اینکه مشق هاش رو زودتر تموم کنه بین کلمه هاش کلی فاصله می ذاره.


من : طاها عمه جون اینهمه بین کلمه هات فاصله نذار

طاها: عمه اگه کلمه ها رو به هم نزدیکتر کنم، کلمه ها خفه میشن

من :|



 پ ن: جالب اینجاست وقتی با همین منوال فاصله گذاشتن مشق نوشت، و خسته هم شد تازه، رو کرد به خدا و گفت: خدایا خسته شدم دیگه، چرا منو آفریدی؟ منو آفریدی که مشق بنویسم!


  • گلی

نظرات (۴)

ینی بچه های الان عجیب موجوداتی هستن :))))
پاسخ:
هیولان خواهر ، هیولا ((:
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • :))

    الهی ...

    پاسخ:
    ((: 
    محمد حسن ما همینطوری یه! وقتی تهدیدش میکنم که عکس میگرم از املات و نشون فلانی و بهمانی میدم و املای ضایع ات وارد تاریخ بشریت میشه کوتاه می یاد.
    فقط آخرش با یه لحن تاسف باری میگه آجی بیچاره بچه ات. کاشکی فقط باباش بهش املا بگه
    پاسخ:
    ((:
    ای جااااااااااااااااااااااااااااااااان دلم
    راس گفته دیگه
    کلمه خفه شه؟حرف قشنگی زده ها

    پاسخ:
    کلا حرفای جالبی این بشر می زنه (: