آرزوهای نجیب
خانه
درباره من
تماس با من
عروض
خلاصه آمار
طبقه بندی موضوعی
کتاب ِ من
(۲۳)
مادام بوکتا
(۹۹)
یحیی
(۷)
خرده جنایت های خانوادگی
(۱۴)
به پسرم
(۶)
پیشنهاد فیلم
(۲۱)
سعدی خوانی
(۳)
اندر احولات یک عدد نارنجیِ سرخوش
(۶)
قال مادر یحیی
(۷)
آرزوهای نجیب
(۱۰)
برای خاطرآیهها
(۴)
باهم یاد بگیریم
(۲۲)
پروژۀ شادی سازی
(۷)
فوت و فن زندگی
(۲)
هدفگذاری و برنامهریزی و عادتها
(۲)
چهل مکتوب
(۴)
کلاس نوشتن خلاق
(۱)
بایگانی
مهر ۱۴۰۰
(۳)
شهریور ۱۴۰۰
(۱)
خرداد ۱۴۰۰
(۱)
بهمن ۱۳۹۹
(۲)
دی ۱۳۹۹
(۲)
آبان ۱۳۹۹
(۱)
مهر ۱۳۹۹
(۴)
شهریور ۱۳۹۹
(۷)
مرداد ۱۳۹۹
(۵)
تیر ۱۳۹۹
(۲)
خرداد ۱۳۹۹
(۴)
ارديبهشت ۱۳۹۹
(۱۵)
فروردين ۱۳۹۹
(۸)
اسفند ۱۳۹۸
(۵)
بهمن ۱۳۹۸
(۳)
دی ۱۳۹۸
(۷)
آذر ۱۳۹۸
(۱۷)
آبان ۱۳۹۸
(۱۵)
مهر ۱۳۹۸
(۲)
شهریور ۱۳۹۸
(۵)
مرداد ۱۳۹۸
(۱۰)
تیر ۱۳۹۸
(۱۶)
خرداد ۱۳۹۸
(۱۲)
ارديبهشت ۱۳۹۸
(۹)
فروردين ۱۳۹۸
(۵)
اسفند ۱۳۹۷
(۱۰)
بهمن ۱۳۹۷
(۶)
دی ۱۳۹۷
(۱۳)
آذر ۱۳۹۷
(۶)
آبان ۱۳۹۷
(۸)
مهر ۱۳۹۷
(۱۲)
شهریور ۱۳۹۷
(۱۳)
مرداد ۱۳۹۷
(۲۳)
تیر ۱۳۹۷
(۲۲)
خرداد ۱۳۹۷
(۲۴)
ارديبهشت ۱۳۹۷
(۳۲)
فروردين ۱۳۹۷
(۲۰)
اسفند ۱۳۹۶
(۱۰)
بهمن ۱۳۹۶
(۱۵)
دی ۱۳۹۶
(۱۶)
آذر ۱۳۹۶
(۱۰)
آبان ۱۳۹۶
(۸)
مهر ۱۳۹۶
(۳)
شهریور ۱۳۹۶
(۱۱)
مرداد ۱۳۹۶
(۱۲)
تیر ۱۳۹۶
(۱۴)
خرداد ۱۳۹۶
(۱۹)
ارديبهشت ۱۳۹۶
(۲۷)
فروردين ۱۳۹۶
(۱۱)
اسفند ۱۳۹۵
(۱۴)
بهمن ۱۳۹۵
(۳۰)
دی ۱۳۹۵
(۲۱)
آذر ۱۳۹۵
(۲۰)
آبان ۱۳۹۵
(۲۲)
مهر ۱۳۹۵
(۱۴)
شهریور ۱۳۹۵
(۱۱)
مرداد ۱۳۹۵
(۷)
تیر ۱۳۹۵
(۱۶)
خرداد ۱۳۹۵
(۱۷)
ارديبهشت ۱۳۹۵
(۲۰)
فروردين ۱۳۹۵
(۵)
اسفند ۱۳۹۴
(۱۵)
بهمن ۱۳۹۴
(۱۸)
دی ۱۳۹۴
(۹)
آذر ۱۳۹۴
(۱۶)
آبان ۱۳۹۴
(۲۴)
مهر ۱۳۹۴
(۲۱)
شهریور ۱۳۹۴
(۲۶)
مرداد ۱۳۹۴
(۲۹)
تیر ۱۳۹۴
(۲۹)
خرداد ۱۳۹۴
(۹)
فروردين ۱۳۹۴
(۱)
آخرین مطالب
۰۰/۰۷/۰۵
وقتی به تو برسم
۰۰/۰۷/۰۳
شعرخوانی
۰۰/۰۷/۰۳
این دنیای هزار رنگ
۰۰/۰۶/۲۲
ماجرای کلاس نوشتن خلاق
۰۰/۰۳/۱۸
به همین راحتی
۹۹/۱۱/۲۷
بیا تا صبح با هم حرف بزنیم
۹۹/۱۱/۲۰
آزمایشهای شما چطور؟!
۹۹/۱۰/۲۰
ولی با همۀ اینها باز هم الهی شکر
۹۹/۱۰/۰۷
با شمام دوست گرامی!
۹۹/۰۸/۱۲
ام یجیب مضطر اذا دعا و یکشف سوء
پیوندهای روزانه
نوشتههای من در سایت شهرستان ادب
در آمریکا نویسنده را چگونه پرورش میدهند؟
پروندۀ تخصصی ادبیات کودک و نوجوان
پیوندها
آبان
به پسرم!
سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۲ ب.ظ
یحیی پسرم! در زندگی برنامه ریزی داشته باش. مادرت از بی برنامگی مُرد!
۳
۰
۹۵/۰۴/۲۹
گلی
نظرات
(۸)
۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۸:۱۷
هد هد
آخییی
دلم برای مادر یحیی سوخت :)))
طنز یک جمله ای خوبی بود :)))
پاسخ:
:|
عوض همدردیتون هست ؟
:D
۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۷
من نویس
حداقل بگید مادرت از بی برنامگی پیر شد مثلا :|
پاسخ:
نه فقط مُرد می تونست عمق فاجعه رو نشون بده :D
۲۹ تیر ۹۵ ، ۲۳:۳۹
هد هد
خب من یک آدم سطحی نگر یک خطی هستم که وقتی یه مطلب خنده ام رو درمیاره دیگه نمی تونم کاریش بکنم :)
پاسخ:
جناب هد هد و تک خطی ؟؟؟ نفرمایید.
حالا سری بعد سعی کنید چند خطی باشید :D
۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۱:۴۹
.. آنـه ..
یحیی..
اسم زیباییه :)
پاسخ:
(:
۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۷:۳۴
گم نام
روح مادر یحیی شاد:دی.
پاسخ:
((:
۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۲
احلام ..
تجزیه شد اصلا
پاسخ:
((: اینم میشه گفت ((:
۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۸
مجید
:) من راستش نفهمیدم این الان داستان کوتاه بود؟ استعاره راجع به خودت بود یا چی بود ولی چرا «یحیی» آخه؟ محی الدین که قشنگتره که:)
پاسخ:
این الان پندهای یک مادر به پسرش بود (:
نمی تونم محی الدین رو تلفظ کنم :| ((:
۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۵۳
ناصریا .
یحی جان، عمو... گوش بده به حرف مادرت :))
پاسخ:
((:
دلم برای مادر یحیی سوخت :)))
طنز یک جمله ای خوبی بود :)))