آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

تو زبان مادریم بودی.

جمعه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ب.ظ

یه وقتایی همش با خودم می‌گم اینایی که دیلیت اکانت می‌کنند؛ یعنی دیگه رفتند؟ اونقدر دور شدند که حتی نمیشه بهشون پیام بدیم و اوناهم پیاممون رو ببینند؟ 


می‌دونی چیه، قدیما می‌گفتند آدم‌ها توی لحظه‌های اوج احساساتشون به زبون مادریشون حرف می‌زنند. یعنی اگر تو ۲۰ تا زبونم بلد باشی ولی وقتی ناراحت میشی وقتی بغض می‌کنی وقتی می‌ترسی ذهنت به اون ۱۹تا زبان نمی‌رسه و فقط زبان مادریت  یادت میاد و با اون حرف‌هات رو می‌گی.

 به‌نظرم اما این روزها، این مدلی شده که هر وقت دلت می‌گیره وقتی ناراحتی، وقتی بغض کردی، اونهمه آدمی که دوروبرت هست رو بی‌خیال میشی و فقط یاد یکی می‌افتی.


توی این روزها تو اون آدمی بودی که من همش یادت می‌کردم.



پ ن: عادت عجیبی دارم، آدم‌ها رو با همون اکانتی دوست دارم، که خیلی از حرف‌هام رو بهش گفتم. حتی اگر برگرده و یک اکانت دیگه بسازه؛ باز من همون که بار اول باهاش حرف زدم رو دوست دارم. یه وقتایی هم می‌شینم با همون اکانت دیلیت حرف زدن. خنده‌داره ولی واقعیت داره. اینکه یه آدم هست ولی تو با خاطرهٔ چند وقت پیشش حرف می‌زنی، یه اتفاق خنده‌دار، اما غمگینه!

  • گلی