چالش نامه
«زهراسادات عزیز جانم سلام.
با این نامه نمیخواهم راه و رسم نامهنوشتن را از سر گیرم.»
اما دلم میخواست این نامه را در روزهای آخر اسفند ۹۸ برای تو بنویسم و از تو بهخاطر همۀ روزهایی که سعی کردی رشد کنی، یاد بگیری و بزرگ شوی تشکر کنم.
شاید در ظاهر سال ۹۸ موفقیت چشمگیری نداشتی؛ کتاب جدیدی چاپ نکردی، دماوند را فتح نکرده باشی، سفرهای ماجراجویانۀ خاصی نداشته باشی و در نهایت کار ویژۀ رزومه پر کنی انجام نداده باشی؛ ولی تو را برای همان قدمهای کوچک که نتیجهاش را سالها بعد میبینی تشکر میکنم. ممنون که برای خودت ارزش قائل شدی و برایش قدم برداشتی. ممنون که با خودت صادق بودی و ممنون برای اینکه خودت را دوست داشتی و برای رسیدن به هدفهایت تلاش کردی.
زهرای نازنینم، از تو میخواهم که همین مسیر را ادامه بدهی؛ اما با قدرت و اراده و انگیزۀ بیشتر. تو لایق خیلی چیزها هستی که باید همۀ آنها را تجربه کنی. برای رسیدن به اهدافت تلاش کن و در این راه هیچوقت از خدا غافل مشو. یادت باشد همۀ این قدمهایی که امسال برداشتی رزق و عنایت خدا به تو بوده؛ پس لحظهای از یادش نبر و برای رسیدن به همۀ آرزوهایت فقط از او کمک بخواه.
دوستدار همیشگی تو مادر یحیی
فکر کنم اونقدر دیر نوشتمش که دیگه کسی باقی نموند برای دعوت.
ممنون از محبوبۀ شب و آقاگل برای دعوتشون🌷
- ۹۹/۰۱/۰۶
فکر میکردم برای وریا نامه بنویسین. :)
امیدوارم در سال جدید هم کتاب جدیدتون چاپ بشه، هم دماوند و دنا رو فتح کنین. هم سفرهای جذابی رو پشت سربگذارید.
سلام به یحیی هم برسونید.