اکرمها تَکرار میشوند
وقتی امیر جعفری هنرمند و روشنفکر کشورمان توی صندلیش نشسته بود و دستهایش را توی هوا میچرخاند و با افتخار از هواپیمای اسقاطی و جشنوارههای بینالمللی حرف میزد، و مردمهای ندار را رعیت میخواند، وقتی همۀ مردم به لطف تحلیلهای تلگرامی و اینستاگرامی روشنفکر شدند و به آقای رئیسی ایراد گرفتند که برای رأی بیشتر حرف از یارانههای دویست و پنجاه هزار تومنی میزند. وقتی تلگرام و ایینستاگرام شد تنها دغدغهمان، وقتی پرزیدنت به این نتیجه رسید که اصلا رعیت را چه به رأی دادن؟ و برای همین صندوق رأی برای رعیتهایش نفرستاد، وقتی دختر صفدر حسینی شد هنرمندشناس و امیر تتلو شد اخ و پیف، وقتی همۀ ما داشتیم برای ثابت کردن حرفهای خودمان فیلم و متن و بیانیه در فضای مجازی پخش میکردیم؛ رعنا، مادر علی خسته شد از این زندگی. زندگی که در آن شوهرش شغل درست و حسابی نداشت و صاحبخانه هم بیطاقتتر از همیشه دنبال پول اجارهاش بود.
دارم فکر میکنم رعنا وقتی داشت پیت نفت را روی خودش خالی میکرد، به کجای زندگیش فکر میکرد؟ وقتی کبریت را زد، اصلا دلخوشی داشت که فکر روش کردن کبریت را از سرش بندازد؟
حتما دلخوشی نداشت که کبریت را زد. حتی وقتی تمام تنش سوخت وقتی داشت بین شعلههایی که به مغز استخوانش میرسید و کمک میخواست، دلخوشی نداشت!
حالا رعنا با نود و پنج درصد سوختگی روی تخت بیمارستان خوابیده، علی دوماهه بین همسایهها دست به دست میچرخد تا مادرش برگردد خانه. چه دلخوشی الکی ما رعیتها داریم که خیال میکنیم کسی که نود و پنج درصد از بدنش جزغاله شده برمیگردد به زندگی.
ما رعیتها همیشه الکی خوش بودیم، تو اما دختر صفدر حسینی غصۀ رعنا را نخور، روسری ابریشمی میلیونیت را بپوش، چادرت را تنگ بگیر و هر روز در خانۀ ملت حاضر باش تا به وقتش پشت تریبون بایستی و از حق سفرهداران انقلاب دفاع کنی. خودت را درگیر مسائل رعناهای کشور نکن، همینکه دخترهای مظلوم وزیر را دستشان را یکجایی بند میکنی برای ما بس است.
پ ن: قصۀ رعنا واقعیه، الان ایشون روی تخت بیمارستانه، البته اگر تا الان که دارم این متن رو می نویسم فوت نشده باشه(چون خیلی وضعش وخیم است) رعنا توی یه محله فقیر نشین اهواز زندگی میکنه، شهری که تا وقتی جنگ بود رعیتهاش شد سپر شهروندهای درجه یک کشور و وقتی جنگ تموم شد به امون خدا ولش کردن رفتند، سهم نفتشون رو قاعدتا آقازاده ها می خورند و سهمشون از این زندگی حتی یه هوای پاک نیست، چون رئیس جمهور فرمودند این هوای ناپاک از بلایای طبیعیه. خلاصه اینکه توی اون محله خیلی آدم فقیر هست، برای همین تصمیم گرفتیم که قبل ماه مبارک پول جمع کنیم و به یه تعداد از این افراد کمک کنیم البته علی کوچولو توی اولویت است، هر کسی می خواد توی این کار شریک شه، لطفا پیغام بده که من شماره حساب بهش بدم برای کمک، مقدار کمکتون اصلا مهم نیست چون قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود و اینها.
پ ن: بازهم تَکرار کردیم (اینجا رو بخونید)
- ۹۶/۰۳/۰۴